دلنوشته‌ای برای ژاوی که در تهران خداحافظی کرد

  • دلنوشته‌ای برای ژاوی که در تهران خداحافظی کرد

    فرهیختگان: عادت عجیبی داشت. او برهم زننده تمام تصورات بود. من باب مثال؛ شماره 6 در فوتبال یعنی جنگندگی. یعنی تکل. یعنی خشم. یعنی فریاد. یعنی عاری از تکنیک و مملو از شجاعت. او هم شیفته 6 بود. در بارسا و السد با این شماره به میدان می‌رفت. اما نه اهل جنگندگی بود؛ نه صورت خشمگینی داشت؛ نه فریاد می‌زد؛ نه تکل آنچنانی روی پای رقبا می‌بست. او دقیقا همه کارهایی که یک شماره 6 انجام نمی‌داد را در زمین پیاده می‌کرد. او نگاه می‌کرد، توپ می‌گرفت، نگاه می‌کرد و توپ را پاس می‌داد؛ همین!

    5 می‌1998 در کوپا کاتالونیا مقابل لیِدا برای اولین‌بار طعم حضور در میدان را چشید و 21 سال بعد در ورزشگاه آزادی، در ایران آخرین حضور خود را تجربه کرد. یک شروع قابل پیش‌بینی و یک پایان غیرقابل تصور. او بازهم تصورات را به‌هم ریخت. بازیکنی که در بیش از دو دهه بازی 32 جام گرفت در جایی، در قاره‌ای، در ورزشگاهی، فرسنگ‌ها دورتر از زادگاهش به پایان راهش رسید. او در همه این سال‌ها نگاه می‌کرد، توپ می‌گرفت، نگاه می‌کرد و توپ را پاس می‌داد؛ همین!

    11 سال داشت که عضوی از لاماسیا شد. مجنون بازی سه انگلیسی بود؛ جان بارنز را تماشا می‌کرد؛ با گسکوئین لذت می‌برد و مت لیتیسیر را دوست داشت. از همان ابتدا یک لیدر بود بدون آنکه بخواهد کار خارق‌العاده‌ای انجام دهد. او واقعا پاس‌دادن را از شوت‌کردن بیشتر دوست داشت. او به اصل «زیبایی‌شناسی» اعتقاد داشت. 21 سال به زیباتر دیده‌شدن فوتبال کمک کرد.

    او آنچه در ذهنش داشت را بدون کم و کاست به منصه حضور می‌گذاشت. او پنیر پیتزای تیکی‌تاکا بود. او استاد مسلم فضا بود. فضاها را بو می‌کشید و در کمترین فضاها، بزرگ‌ترین هنرها را به خرج می‌داد. او مهندس بود. مهندسی که با مصالح اسپانیایی و قطری، خروجی کارش نمره عالی می‌گرفت و چشم‌ها را نوازش می‌داد. او نگاه می‌کرد، توپ می‌گرفت، نگاه می‌کرد و توپ را پاس می‌داد؛ همین!

    او هیچ‌وقت بهترین بازیکن جهان نشد. گفتند بدشانس بود که در دوره مسی و رونالدو حضور دارد، اما نگفتند توپ طلا چقدر بدشانس بود که فرصت هم آغوشی با او را از دست داد. با بارسا سه‌گانه گرفت؛ با اسپانیا قهرمان جام‌جهانی و جام‌ملت‌های اروپا شد؛ جام کنفدراسیون‌ها را فتح کرد، ولی بهترین بازیکن جهان نشد. با این حال هیچ‌وقت خرده نگرفت. روحیه‌اش هنرمندانه بود. شخصیتش اجازه اعتراض نمی‌داد.

    همیشه تحسین می‌کرد. همه را، خصوصا مسی! آخر او پیش از اینکه یک فوتبالیست باشد یک هنرمند بود؛ یک مهندس بود. بازی تک‌ضرب مجذوب‌کننده‌اش این را می‌گفت. پاس‌های بند کفشی‌اش این را می‌گفت. چشمان آماده به گریه و روحیه لطیفش این را می‌گفت.

    برای یک هنرمند بردن جایزه در اولویت نیست. هنرمند لذت تماشاچی را می‌خواهد و شما در این کره‌خاکی بیاورید کسی را که از تماشای هنر «او» لذت نمی‌برد. «به فضاها نگاه می‌کنم. نگاه می‌کنم. در تمام شبانه روز نگاه می‌کنم. وقتی که در زمین هستم داستان فرق نمی‌کند. بازهم نگاه می‌کنم. پاس می‌گیرم. نگاه می‌کنم و پاس می‌دهم؛ همین»

    ژاوی هرناندز در سن 39 سالگی با لباس السد در ورزشگاه آزادی و در بازی برابر پرسپولیس از فوتبال خداحافظی کرد و ما چقدر خوش‌شانس بودیم که میزبان آخرین اثر هنرمندترین شماره 6 تمام دوران‌ها بودیم؛ ما هیچ ما نگاه!

 


مرجع کنکور ایران می‌کنم ,یعنی ,می‌کرد ,بازی ,خداحافظی ,شماره ,نگاه می‌کنم ,دلنوشته‌ای برای ,می‌داد؛ همین ,می‌گرفت، نگاه ,نگاه می‌کرد منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

کمان ناوک خرید هدیه پیام شیعه | Shia مرکز خرید اینترنتی نیلو شاپ اردیبهشت موزیک | دانلود آهنگ جدید سایت اینترنتی الِی